شعر زیبا

ساخت وبلاگ
ما چو خرابیم و خراباتییم خیز قدح پر کن و پیش آر زود این قدح از لطف نیاید به چشم جسم نداند می جان آزمود زان سوی گوش آمد این طبل عید در دلش آتش بزن افغان عود بس کن و اندر تتق عشق رو دلبر خوبست و هزاران حسود 1005 هر که ز عشاق گریزان شود بار دگر خواجه پشیمان شود والله منت همه بر جان اوست هر که سوی چشمه حیوان شود هر که سبوی تو کشد عاقبت در حرم عشرت سلطان شود تنگ بود حوصله آدمی از تو چو دریای و چو عمان شود رو به دل اهل دلی جای گیر قطره به دریا در و مرجان شود جنبش هر ذره به اصل خودست هر چه بود میل کسی آن شود کافر صدساله چو بیند تو را سجده کند زود مسلمان شود جان و دل از جذبه میل و هوس همصفت دلبر و جانان شود خار که سرتیز ره عاشق است عاقبت الامر گلستان شود ناطقه را بند کن و جمع باش گر نه ضمیر تو پریشان شود 1006 عشق مرا بر همگان برگزید آمد و مستانه رخم را گزید شکر کز آن کان زر جعفری روی مرا نادره گازی رسید باد تکبر اگرم در سرست هم ز دم اوست که در من دمید کرد مرا خشم مه و بر رخم گنبد نیلی سره نیلی کشید باده فراوان و یکی جام نی بوسه پیاپی شد و لب ناپدید ای شب کفر از مه تو روز دین گشته یزید از دم تو بایزید گو سگ نفس این همه عالم بگیر کی شود از سگ لب دریا پلید قفل خداییش بسی خون که ریخت خونش بریزیم چو آمد کلید جان به سعادت بکشد نفس را تا به هم افتند سعید و شهید هیچ شکاری نرهد زان صیاد کو ز سگی های سگ تن رهید ای خرف پیر جوان شو ز سر تازه شد از یار هزاران قدید وی بدن مرده برون آ ز گور صور دمیدند ز عرش مجید خامش و بشنو دهل خامشان ایدک الله به عیش جدید 1007 گفت کسی خواجه سنایی بمرد مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد
شعر زیبا...
ما را در سایت شعر زیبا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ehsan filmerooz12297 بازدید : 227 تاريخ : چهارشنبه 8 خرداد 1392 ساعت: 3:23